shadishadi، تا این لحظه: 21 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

خاطرات ستایش

ستایش تنبلیش میشه

این روزا همش بخاطر امتاحانام این قدر سرم گرم خوندن که دیگه حوصله ی اپ کردن ندارم . هفته ی قبل خواهرم ستاره به بوشهر اومده بود حدود 5 روز موندنو بعدش هم رفتن تو این چند روز امیر حسین خیلی اعصابم خورد میکرد همش ارمیا گلی رو بغل می کرد و بعد بهش می گفتیم بزارش پایین بیچاررو محکم می نداختش زمین و بد بختو له و لورده کرده بود الان نمی تونم زیاد اپ کنم چون فردا ازمون علمی دارم و زیاد وقت برای خوندنش ندارم  باید تمام تلاشمو بکنم تا بتونم تو ازمون علمی اول بشم خواهش می کنم برام دعا کنید.
3 دی 1392
1